آیا آیت الله خویی با ولایت فقیه مخالف بود؟(1)
آیا آیت الله خویی با ولایت فقیه مخالف بود؟ (۱)
اندیشه ی سیاسی آیت الله خویی
آیا آیت الله خویی با ولایت فقیه مخالف بود؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید نگاهی کوتاه به زندگینامهی آن بزرگوار داشته و سپس به بررسی اندیشهی سیاسی ایشان از دو منظرِ: ۱- سیره عملی و ۲- اندیشههای فقهی بپردازیم.
إنشاءالله با تبیین اندیشهی سیاسی آن مرجع بزرگ و جایگاه ولایت فقیه در نظرات فقهی آن بزرگوار، بتوانیم گامی کوچک در تعمیق اندیشهی ولایت فقیه برداریم.
ولادت و مهاجرت
آیتاللّه حاج سیدابوالقاسم خوئی، در شب نیمه رجب ١٣١٧ه.ق (١٢٧٨ه.ش) در شهرستان خوی از توابع آذربایجان غربی، در یک خانواده علمی و مذهبی دیده به جهان گشود والد بزرگوار او، مرحوم آیتاللّه سیدعلیاکبر خوئی، از شاگردان مبرز آیتاللّه شیخ عبداللّه مامقانی بود که پس از فراغت از تحصیل به زادگاه خود مراجعت نموده و به وظایف روحانی خود اشتغال میورزید. او در سال ١٣٢٨ه.ق (١٢٨٩ه.ش) شهرستان خوی را به قصد سکونت در نجف اشرف ترک گفت. سیدابوالقاسم جوان نیز در سن ١٣سالگی، همراه برادرش سیدعبداللّه خوئی در سال ١٣٣٠ه.ق (١٢٩١ه.ش) به پدر خود پیوستند و در نجف شروع به فراگرفتن ادبیات عرب، منطق و سطوح عالیه نمودند و درحدود ٢١ سالگی بود که شایستگی آن را پیدا نمود تا در درس خارج بزرگترین مدرس حوزه علمیه نجف، یعنی مرحوم آیتاللّه شیخ الشریعه اصفهانی حاضر شود و خوشهچین علوم و معارف او گردد البته جز آن استاد بزرگ، اساتید دیگری هم در رشته های مختلف و در مقاطع تحصیلی متفاوت داشته است که خود آن مرحوم در کتاب معجم رجال الحدیث به اسامی برخی از آن اعاظم تصریح دارد.
ویژگی ها
کسانی که مدتی در محضر این عالم جلیل القدر به کسب فیض پرداختهاند، بر این ویژگیها اتفاق نظر و تاکید دارند:
۱٫ علاقه به تدریس
آن مرد بزرگ از دوران جوانی به تدریس و بحث وگفتگوهای علمی علاقه فراوانی داشت. با اینکه بار مرجعیت در سنین اخیر بر دوش او سنگینی میکرد، ولی از تدریس و تحقیق و نگارش دست برنداشت حتی درسفرهای خود به مشاهد مشرفه، کار علمی را ترک نمیکرد و کارهای موقتی که یک محقق میتواند در سفر انجام دهد، جزء برنامه خود قرار میداد و چه بسا در مجلسی که گروهی به دیدن او میآمدند، او از کار مقابله و غیره استفاده میکرد، در علاقه او به بحث و گفتگو همین بس که چه بسا ساعاتی با طرف مقابل به بحث و گفتگو میپرداخت و احساس خستگی نمیکرد.
۲٫ تواضع و فروتنی فزون از حد
او از دوران جوانی تا سنین بالا که مرجعیت عظیمی پیدا کرد، به یک حالت زیست و زندگی طلبگی را از دست نداد و پیوسته باکمال ابهت و عظمت مانند یک دانشجوی دینی سخن میگفت و سخن میشنید و از دوستان و بزرگان و کوچکان پذیرایی میکرد عجب و خودبینی در او راه نداشت، ولی در عین حال از آرا و اندیشههای خود تا حد توان دفاع میکرد.
۳٫ احترام به بزرگان
او بزرگان را بیش از حد تکریم میکرد، روزی که در مسجدی درس میگفت، آیتاللّه حکیم پس از درس او در همان جایگاه تدریس میکرد، استاد پس از فراغت از تدریس به خاطر مذاکره تلامیذ، کمی در جایگاه تدریس باقی ماند که ناگهان آیتاللّه حکیم وارد مسجد شد وقتی چشم آیتاللّه خوئی به وی افتاد، با یک دستپاچگی خاصی کفش و لوازم دیگر خود را برداشت و دست به سینه ایستاد و معذرت خواست.
تلمّذ
آیتالله خوئى به هنگام ورود به نجف سیزده سال بیشتر نداشت و در مدت کوتاهى آموزش ادبیات عرب و منطق و سطوح عالى را به پایان رساند و در حدود بیست سالگى شایستگى آن را یافت که در درس خارج استاد بزرگ حوزه نجف یعنى مرحوم آیتاللّه شیخ الشریعه اصفهانى، حاضر شود و به همین دلیل وى را در سال ١٣٣٨ه.ق (١٢٩٩ه.ش)، در جرگه شاگردان آن مرد بزرگ میبینیم.
وفات
آیتاللّه خوئی در مدت زعامت خود با مصائب و مشکلات فراوانی روبرو شد، زیرا پس از تسلط عبدالکریم قاسم بر عراق و کودتاهای مکرر، وضع روحانیت و مردم نجف، دچار مشکل شد.
کمونیستهای وطنی از یک سو و بعثیهای بیرحم از طرف دیگر، عرصه را بر روحانیت تنگ کردند خصوصا از سال ١٣٨٩ه.ق (١٣۴٨ه.ش) که بعثیها روی کار آمدند، مصائب فراوانی آفریده و آیتاللّه حکیم و پس از وی آیتاللّه خوئی را با مشکلات انبوهی روبرو نمودند. در شهامت و استقامت این مرد بزرگ همین بس که از دوران تسلط بعثیها تا به امروز که ربع قرن از آن می گذرد، آنان نتوانستند از این مرجع بزرگ، برگی به نفع خود دریافت کنند، یا در جنگ تحمیلی علیه ایران، دست خطی از او بگیرند و او پیوسته با حفظ مرجعیت و حوزه علمیه نجف، کوچکترین باجی به آنان نداد و درعین حال ناملایمات را تحمل میکرد، تا آنجا که متجاوز از ده سال است که گروهی از نزدیک ترین یاران او به جرم خدمت و دیانت به زندان افتاده اند و از سرنوشت آنان خبری نیست، حتی یکی از فرزندان او یعنی آقای سیدابراهیم خوئی به وسیله بعثیان ربوده شده و هیچ نوع نام و نشانی از او در دست نیست.
او به خاطر ناملایمات از یک طرف و کبر سن از طرف دیگر، دچار بیماری سختی شد و هر چه علاقمندان و بزرگان تلاش کردند که برای او پزشکی از خارج بیاورند، یا او را به خارج ببرند، حزب بعث با آن موافقت نکرد و سرانجام به بیمارستان بغداد منتقل گشت و با یک مداوای مرموز او را مرخص کردند و هیچ روشن نیست که چگونه و به چه علتی از جهان رفت و در تاریخ مرجعیت شیعه این مساله به تجربه ثابت شده است که هر مرجعی که به بیمارستان بغداد منتقل گشت، مرموزانه درگذشت و شما می توانید این مساله را در تاریخ زندگی حاج شیخ احمدکاشف الغطا و حاج آقا حسین قمی و آیتاللّه حکیم و غیره به روشنی بیابید.
سرانجام این مرد بزرگ پس از یک عمر بابرکت، طرف عصر روز هشتم ماه صفر ١۴١٣ (١٣٧١ه.ش) جان به جان آفرین سپرد و خبر درگذشت او ساعتها مکتوم ماند و سرانجام رادیو بغداد مجبور به بازگویی آن شد. انتشار خبر درگذشت او موجی از اندوه در میان شیعیان پدید آورد. شیعیان مظلوم عراق که در خوف و رعب عظیمی به سر می برند، خود را آماده تشییع نمودند، ولی متاسفانه حکومت بعث، حتی در خود نجف اجازه تشییع نداد و آن مرحوم در یک حکومت نظامی محلی در نیمه شب درصحن شریف در مدخل مسجد الخضرا که جایگاه تدریس او بود به خاک سپرده شد و در تشییع او جز چند نفر از شاگردان او و فرزندش سیدمحمدتقی خوئی کسی حضور نداشت.
نسب شریف
١- أبو القاسم ٢- فرزند علی أکبر ٣- فرزند هاشم ۴- فرزند تاج الدین ۵- فرزند علی أکبر ۶- فرزند قاسم ٧- فرزند ولی ٨- فرزند علی ٩- فرزند رحمة الله ١٠- فرزند علی ١١- فرزند ولی ١٢- فرزند صادق ١٣- فرزند خان ١۴- فرزند تاج الدین ١۵- فرزند علی ١۶- فرزند محمد ١٧- فرزند أحمد ١٨-فرزند حسن ١٩- فرزند مرتضى ٢٠- فرزند محراب ٢١- فرزند محمد ٢٢- فرزند محمود ٢٣- فرزند أحمد ٢۴- فرزند حسین ٢۵- فرزند عبد الله ٢۶- فرزند محمد العابد ٢٧- فرزند امام موسى الکاظم علیهالسلام ٢٨- فرزند امام جعفر الصادق علیهالسلام ٢٩- فرزند امام محمد الباقر علیهالسلام ٣٠- فرزند امام علی زینالعابدین علیهالسلام ٣١- فرزند امام حسین الشهید علیهالسلام ٣٢- فرزند امام على أمیرالمؤمنین و فاطمة الزهراء علیهما السلام ٣٣- فرزند رسولالله محمد صلیاللهعلیهوآله. (۱)
مبارزات و دیدگاههای سیاسی
مبارزات و دیدگاه های سیاسی آیتالله خویی (ره) از دو زاویه قابل بررسی است: از منظر تاریخ و از منظر بررسی نظرات ایشان در کتب فقهی. (۲)
ابتدا عملکرد آن مرجع بزرگ را از نگاه تاریخ و اتفاقات دوران مرجعیت ایشان بررسی میکنیم.
آن بزرگوار که بعد از ارتحال آیتالله العظمی بروجردی (ره) از مراجع تقلید در نجف محسوب می شدند، همواره در قضایای سیاسی حضوری فعال داشته، و در کنار دیگر بزرگان از مراجع قم خصوصاً امام خمینی (ره) در مقابل حکومت طاغوت ایستادند.
در ادامه به برخی از اقدامات شاخص معظم له اشاره می پردازیم:
در شروع این بررسی، در چند بخش، بیانیه های معظم له در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران (از سال ۴۲ تا بعد از انقلاب) را بررسی مینماییم:
بخشی از بیانیه معظمله به مناسبت فاجعه مدرسه فیضیه در فرودین ۱۳۴۲ خطاب به محمدرضا شاه پهلوی:
از قرون متمادی دشمنان اسلام از نظر اضمحلال دین و برده ساختن مسلمانان در صدد تفریق دو قوّه ی روحی و مادی آنها برآمده و بفضل الهی در اثر تنبه اولیای امور و علماء اعلام به مقصد خود نائل نگشته اند، در حال حاضر زمینه را قابل دیده به فعالیت پرداختند که ضربت مهلک خود را بر پیکر کشور اسلامی وارد سازند.
بسیار جای تأثر و تأسف است که سقوط و انحطاط مملکت اسلامی و یگانه مرکز تشیع به جایی برسد
که زمامداران آن آلت و وسیلهی انجام مقاصد شوم آنان گردند.
ما چندی قبل مفاسد تصویب نامه شوم و جعل قوانینی بر خلاف مقررات اسلام را تذکر داده و اعلام خطر نمودیم؛ با این حال شاه با کمال جدّیت از آن قوانین دفاع کرده و در اثر آن روزنامه های مزدور و خائن بهانه به دست آورده نسبت به مقام روحانیت هتاکی نموده بلکه مقدسات اسالم را خرافات و ارتجاع سیاه و قوانین پوسیده نامیدند.
البته حکم چنین اشخاص در شرع مطهر معین و مبین است ما جداً از شخص شاه خواستاریم
که اسباب اغتشاش مملکت و ناراحتی عموم مسلمانان جهان را مرتفع سازند…
عدهی بسیاری در تاریخ ملاحظه میشوند که درخت مقدس اسلام را با خون خود آبیاری نموده و ریشهی آنرا مستحکم ساخته و از سقوط آن جلوگیری نمودهاند.
هم اکنون شاخهای این درخت به خشکی تمایل نموده و اصل آن نیازمند به آبیاری جدیدی است من نیز خون خود را در این راه اهداء میکنم و بزرگترین افتخار من آن است که این هدیه برای سلامتی دین مقدس اسلام و برای محفوظ ماندن قرآن مجید از انواع تعدیات و برای نابود شدن جنایتکاران وسیلهای قرار گیرد.
نهایت خوشوقتی آنجا است که این هدیه در پیشگاه حضرت بقیة الله أرواحنا له الفداء مورد قبول واقع گردد.
زنده بودن و تماشای عجائب و ملاحظهی تسلط دشمنان دیرینه اسلام بر مقدرات مسلمانان در حکم مرگ و تلخ تر از مرگ است.
بدا به حال ما اگر در مقابل خطر ساکت بنشینیم و ودایع گرانبهای پیمبران را به رایگان به دست دشمنان بسپاریم وای بر ملت ایران اگر خدا نخواسته افرادی از دشمن اختیارات او را به دست گیرد.
تاریک روزی که قدرت حمایت از دین و کشور از افراد ملّت بکلی سلب گردد…
بیانیه ای دیگر خطاب به علما (اردیبهشت ۱۳۴۲) :
من افتخار میکنم که خون ناچیز خود را به عنوان قربانی در راه حفظ دین و قرآن و نابودی ستمکاران تقدیم کنم. زیرا زندگی با فشار ستمگران و دشمنان اسلام برای من چیزی جز مرگ یا بدتر از مرگ نیست.
امروز در این جهاد مقدس بار سنگینی به عهدهی مردم ایران و در طلیعهی این شخصیتهای مذهبی نهاده شده است، که امید است در عمل و ادای آن کوتاهی نکنند. برای ملت ایران تنها وقتی پیروزی میسر است که اطراف علمای عالیقدر خود را رها نکنند و در زیر پرچم آنها و به رهبری آنها مجتمع شوند…
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله سبحانه و تعالی:
«وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ».
کمک و همراهی با ظالمین و ستمگران در شریعت مقدسه اسلامیه از اعظم محرمات است و در حرمت آن بین علمای اعلام خلافی نیست.
نظر به اینکه دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود که مخالف مقررات دین اسلام، از هرگونه تعدی و ظلم، از زدن و کشتن و زندان بردن آقایان علمای اعلام و طلاب علوم دینیه و سایر طبقات مؤمنین مضایقه ندارد، بر هر فردی از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند و بر تمام مسلمانان لازم است استغاثهی حضرت سیدالشّهداء حسین بن علی علیهما السلام را در نظر گرفته و از دین مقدس اسلام دفاع نمایند.
ابوالقاسم الموسوی الخوئی
۱۴محرم الحرام ۱۳۸۳ ه . ق / نجف اشرف
استقبال از امام خمینی در نجف :
پس از تبعید امام خمینی از ایران در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳، (به خاطر سخنرانی شدیداللّحن امام علیه لایحهی خفت بار کاپیتولاسیون)، آیتالله خویی با ارسال بیش از هفتاد تلگراف به سران و شخصیتهای مهم دنیا، سعی در متوجه ساختن مردم و حکام کشورهای جهان به مسائل ایران کردند و همچنین تلگرافهایی را خطاب به هویدا فرستادند و عملکرد او و رژیم شاه را محکوم نمودند.
محمدرضا شاه امام خمینی (ره) را به نجف اشرف تبعید کرد؛ چراکه تصور می کرد با وجود علمای بزرگی همچون حضرات آیات عظام خویی، حکیم، شاهرودی و… در نجف و جوّ حوزه علمیهی نجف، امام در نجف منزوی شده و مورد بی توجهی قرار میگیرند و از فعالیتهای انقلابیشان کاسته شده و صرفاً به درس و بحث میپردازند. (و به اصطلاح امروزی در دهان شیر میافتند.)
آیتالله خویی پس از اطلاع از آمدن امام راحل به نجف، تعدادی از شاگردان و یکی از فرزندان و یکی از دامادهایشان را به همراه تعدادی از طلاب (قبل از اینکه امام به نجف برسند) به استقبال امام خمینی (بیرون از نجف) میفرستند و روز اول حضور حضرت امام (ره) در نجف، پس از درس به دیدار امام میروند و روز دوم هم مجدداً با ایشان ملاقات میکنند.
آیتالله خویی در پاسخ به کسانی که دلیل این کار ایشان را میپرسیدند، پاسخ میفرمودند:
«ایشان با دیگران تفاوت می کند ، و لذا دیدن ایشان هم با دیگران باید فرق داشته باشد».
در صحبتی که با یکی از علما دربارهی این قضایا داشتم، ایشان نقل میکردند که بعد از حضور امام خمینی (ره) در نجف، آیتالله خویی به برخی از شاگردان پخته و قوی خود دستور دادند که در درس حضرت امام شرکت کنند.
در واقع تدابیر ِ آیتالله خویی در جهت خنثی کردن برنامه های رژیم شاه (که قصد منزوی کردن حضرت امام در نجف را داشت) بوده و ایشان تمام تلاش خود را برای بزرگداشت و تکریم امام خمینی (ره) انجام داده و سعی در متوجه کردن همهی مردم – از خواص و نخبگان و علما و طلاب گرفته تا دیگر اقشار مردم – به نهضت حضرت امام و شخص ایشان داشتند.
بیانیه درباره جنایات شاه ( نزدیک به انقلاب اسلامی ) :
آیتالله خویی در تاریخ دهم آذر ماه سال ۵۷ طی بیانیهای خطاب به مردم و مراجع و علمای اعلام در ایران، ضمن تشریح خیانتهای حکومت شاهنشاهی و دولتهای منصوب آن و نصیحت ناپذیری زمامداران، مردم را به مقاومت و ادامهی مبارزه دعوت میکنند. در بخشی از این بیانیه آمده است:
سوء سیاست دولتهای سابق، پیروی از مرام استبداد، اهمال ارادهی ملی، اسقاط شخصیت روحانیت، زیر پا نهادن مقدسات دینی و مقررات مذهبی، پیروی از رفتارهای ضدانسانی و ضداخلاقی و ضداسلامی، عدم التزام به قانون اساسی و هیچگونه قانون دیگر، تمام این اعمال نتایجی را به وجود آورده است که آثار شوم و اسفانگیز آن تمام کشور را فرا گرفته است.
ما در گذشته عواقب وخیم این نوع سیاست را به زمامداران گوشزد نمودهایم. مراجع و علما نیز در اینباره نهایت جدیت را اعمال، ولی متأسفانه از قبل، زمامداران کمترین توجهی به آن نکردهاند.
دولتهای ضدملی برخلاف اصول شرعی و اخلاقی و برخلاف صریح قانون اساسی دشمنان دین و ملت را فرقه ضاله بهایی و یهود و دیگر عمّال بیگانگان، کسانی را که هیچ رابطهی دینی میان آنان و ملت ایران یافت نمیشد، در مراکز حساس دولتی گماردند… .
اینک که اوضاع کشور به صورت تأسف آور فعلی درآمده است، از ملت شریف و غیور مسلمان خواستاریم که نه تنها وضع فعلی را در نظر گرفته، بلکه آیندهای دور یا نزدیک را نیز مورد رسیدگی قرار دهند.
از ملت میخواهیم با شجاعت قدم برداشته، ولی با حفظ کامل موازین شرع و در تمام مراحل از علمای اعلام و قاطبهی مراجع معظم تقلید تبعیت و پیروی کنند و در خلال مبارزه با ظلم و فساد مجالی برای مغرضین و سوء استفاده کنندگان باز نکنند.
از دولت میخواهیم که از تجارب تلخ گذشته و حال استفاده کرده و در مقابل خواستههای مشروع و عادلانه علمای اعلام و مراجع تقلید و ملت غیور و مسلمان ایران تسلیم باشند.
از علمای اعلام و مراجع تقلید – دامت برکاتهم – خواستاریم که در این ظروف حساس، دولت و مردم را به وظایف شرعیه خودشان آشنا نموده و نصیحت کرده و همگی را به احترام جان و مال مسلمین دعوت نمایند. خداوند همه را موفق به صلاح و اصلاح نموده و رفع نگرانی و موجبات آن را از تمام مسلمین و کشور آنان بفرماید.
ابوالقاسم الموسوی الخوئی
سلخ ذیحجة الحرام / ۱۳۹۸
پینوشتها:
(۱) مصادر:
١ -کتاب «النسب»، تألیف سیدمحمدحسین حسینی چاپخانه النجمة ۱۹۹۸م
٢- کتاب «کامل مزارات أهل البیت علیهم السلام فی العراق»، تألیف سیدقاسم حسینى الجلالى
٣- کتاب «مشاهیر المدفونین فی الصحن العلوی الشریف»، تألیف کاظم عبود فتلاوى
۴- www.alkhoei.net/persian/?p=page&id=85
(2) در بررسی سیرهی عملی معظم له غالباً از دو کتاب به عنوان منبع استفاده می کنیم:
۱- غروب خورشید فقاهت؛ نوشتهی غلامرضا اسلامی؛ نشر دارالکتب الاسلامیه
۲- انتفاضه شعبانیه حماسه مقاومت اسلامی ملت عراق؛ نوشتهی صفاءالدین تبرائیان؛ نشر ِ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ادامه دارد…
منبع سایت:سایت فتن
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط:
برچسبها: آیا آیت الله خویی با ولایت فقیه مخالف بود؟(1)برچسب زده شده با:آرای سیاسی آیت الله خویی آیت الله العظمی خویی آیت الله العظمی خویی ولایت فقیه آیت الله خویی آیت الله خویی انقلاب اسلامی آیت الله خویی سیاست آیت الله خویی و ولایت فقیه آیت الله خویی ولایت فقیه اثبات ولایت فقیه ادله ولایت فقیه خویی دلیل ولایت فقیه دیدگاه آیت الله خویی در مورد ولایت فقیه سایت فتن فتن مخالفت آیت الله خویی با انقلاب مخالفت آیت الله خویی با انقلاب اسلامی مخالفت آیت الله خویی با حکومت اسلامی مخالفت آیت الله خویی با سیاست مخالفت آیت الله خویی با ولایت فقیه نظر آیت الله خویی در مورد امام خمینی نظر آیت الله خویی در مورد انقلاب اسلامی نظر آیت الله خویی در مورد جهاد ابتدایی نظر آیت الله خویی در مورد حکومت اسلامی نظر آیت الله خویی در مورد ولایت فقیه نظر آیت الله خویی در مورد ولایت فقیه چه بود نظر آیت الله خویی در مورد ولایت فقیه چیست ولایت فقیه ولایت فقیه آیت الله خویی ولایت فقیه از دید آیت الله خویی ولایت فقیه از منظر آیت الله خویی ولایت فقیه در کتب آیت الله خویی ولایت فقیه و آیت الله خویی