نحوه تشكيل وبه قدرت رسيدن آل سعود+ تصاوير
به گزارش مشرق به نقل از فارس، در بخشی از این مطلب گفته شد که چگونه "محمد بن عبد الوهاب" و "محمد ابن سعود" با اتحاد با یکدیگر تلاش کردند، پایهگذار حکومت سعودی باشند، اما تلاشهای آنها با سرکوب عثمانیها مواجه شد و امپراتوری عثمانی آل سعود را واداشت تا شبه جزیره العرب را ترک کنند.
ملک عبد العزیز ابن سعود، بنیانگذار عربستان سعودی
سالهای فترت (1234 هـ ق/1818 مـ ـ 1320 هـ ق/1902مـ)
بعد از سقوط درعیه تا چند سال کسی از خاندان سعودی به فکر سلطنت نیفتاد. ابراهیم پاشا مقام حکمرانی نجد را به یکی از اعیان مصر به نام "اسماعیل پاشا" واگذار کرد و او از سوی خود افسری به نام "خالد پاشا" را که مردی ستمکاره و ظالم بود، روانه نجد کرد.
صحرانشینان نجدی از ضعف وی استفاده کرده به حالت بدوی و غارتگری برگشتند و به جان هم افتادند. در سال 1235هـ ق/1819 مـ "ترکی"، پسر عبد الله بن سعود جمعی از اعراب را با خود همراه ساخته ریاض و بعد منطقه "عارض" را تصرف و ارتش مصر را از این دو شهر بیرون کرد.
ترکی بن عبد الله بن سعود بت عبد العزیز سپس اعراب منطقه جبل شَمَّر و منطقه مطیر را با خود همراه ساخت تا دولتگونهای برای خود تشکیل دهد.
در سال 1242هـ ق/1833 مـ فیصل بن ترکی از مصر گریخت تا به پدر پیوست و به یاری او مناطق احساء و قطیف را تصرف کرد و ترکان را از منطقه "وادی حنیفه" بیرون راند.
مشایخ قبایل شَمَّر و حایل نیز با ترکی پیمان دوستی بستند تا کار و بار سعودیها بار دیگر رونق بگیرد. اما پسر عموهای ترکی به فرماندهی "مِشاری" بر او تاختند و ترکی را به قتل رساندند.
مشاری در ریاض به امارت رسید، اما در سال 1294هـ ق/1887مـ "فیصل"، پسر ترکی به کمک "آل رشید" ریاض را از مشاری پس گرفت و مشاری را به قتل رساند تا خود به جای او حاکم ریاض شود.
شهر جده در قدیم
وقتی این اخبار به "محمد علی پاشا" رسید، امیری به نام "خورشید پاشا" را مأمور نجد کرد و او موفق شد ریاض را تصرف کرده و شماری از وهابیهای آنجا را به قتل برساند و فیصل را با دو پسرش "عبد الله" و "محمد" و دو برادرش و جمعی از پسر عموهایش به اسارت بگیرد و به قاهره تبعید کند.
محمد علی پاشا یکی از امیرزادگان سعودی را که تربیت اروپایی داشت و از انضباط و فرمانبرداری او مطمئن بود به جای فیصل به حکومت نجد منصوب کرد (1254 هـ ق/1838مـ)، اما وقتی او به ریاض رسید، اعراب بر او شوریدند و او را بیرون کردند. "خالد" سالها در عربستان آواره بود تا اینکه به سال 1278هـ ق در جده درگذشت.
محمد علی پاشا بر اثر فشار روسها و انگلیسیها که حامیان عثمانی بودند، بعد از اعلام استقلال ناچار شد تا ارتش خود را از جزیرة العرب فرابخواند.
"فیصل بن ترکی" پس از خروج مصریها از عربستان فرصتی پیدا کرد تا از قاهره به نجد مهاجرت کند و حکومت ریاض را به دست گیرد. وی تا سال 1282هـ ق در ریاض بود. اما بعد از مرگش باز جنگ خانگی آل سعود شروع شد و بازماندگان فیصل به جان هم افتادند.
آل رشید از فرصت پیش آمده استفاده و ریاض تصرف کرد، همچنین در این دوره بود که شیخ کویت دستاندازیهای خود به نجد را آغاز کرد. ارتش عثمانی در سال 1288هـ ق به کمک کویتیها استان شیعهنشین احساء و قطیف را تصرف و آن را به بصره ملحق کرد.
"محمد بن رشید شمری" در سال 1306هـ ق بر آل رشید غلبه کرد و ریاض را از آل رشید باز پس گرفت و ضمیمه حکومت حایل کرد. همین امیر شمری دو سال بعد یعنی در سال 1308هـ ق ناحیه قَصیم و عُنَیْزه و بُریْدَه را فتح کرد تا یکهتاز بیابانهای نجد شود.
بندر جده در قدیم
بعد از فیصل نوبت به پسرش "عبد الرحمن" رسید، تا برای استرداد ریاض با عشایر قصیم علیه ابن رشید متحد شده و سپس با او وارد جنگ شود. اما به سختی از ابن رشید شکست خورد، طوری که دل از حکومت ریاض برکند و نجد را ترک گفت تا رهسپار قطیف و احساء شود.
در احساء استاندار عثمانی از عبد الرحمن بن فیصل خواست مطیع و فرمانبردار وی باشد تا حکومت ریاض را بازیابد اما عبد الرحمن این پیشنهاد را رد کرد، به همین دلیل احساء را ترک کرد و راهی کویت شد.
شیخ کویت ابتدا به عبد الرحمن بن فیصل اجازه اقامت در خاک کویت را نداد و عبد الرحمن ناگزیر چندی در قطر بسر برد. ولی بعد از مدتی با موافقت مقامات عثمانی به کویت بازگشت و ده سال در آنجا با عسرت و بدبختی زندگی کرد تا آنکه پسرش "عبد العزیز" ریاض را تصرف کرد و عبد الرحمن و سایر افراد خانواده آل سعود را به ریاض بازگرداند.
شهر جده قدیم
بازگشت آل سعود به نجد
"عبد العزیر بن عبد الرحمن" در ایام جنگهای داخلی نجد و درگیریهای خونین پسران فیصل با یکدیگر، روز 29 ذی حجه 1293 هـ ق/1880 مـ در ریاض متولد شد، در پنج سالگی الفبا را یاد گرفت و قرآن میخواند و بخشهای از آن را از حفظ بود.
عبد العزیز در هشت سالگی همراه با عمویش "محمد بن فیصل" و شیخ "عبد الله بن عبد اللطیف آل شیخ" در مجلس مذاکره آشتی با "محمد بن الرشید" حضور داشت.
در ده سالگی گرفتار مصائب زد و خوردهای خانوادگی شد و در یازده سالگی با والدین خود ناگزیر شد، ریاض را ترک کند و کوچهای پیاپی در بیابانهای احساء ، کویت و الربع الخالی را آغاز کرد.
عبدالعزیز در این سفرهای پرخطر فنون جنگهای بیابانی و حکومت بر صحرانشینان را فراگرفت و در شعر و ادب عربی تبحر پیدا کرد و سپس قسمت اعظم قرآن و احادیث نبوی را حفظ کرد و از امثال عربی و تاریخ و جغرافیای عربستان و وقایع و ایام قبایل و مفاخر آنان و احوال رجال و سرداران صحرا اطلاع کافی به دست آورد.
عبد العزیز بدویان را شناخت و خویها و توقعات و نیازهای آنها را درک کرد و اخبار نجد و سرگذشت نیاکان خود را از پدر و سایر رجال سعودی شنید و از چگونگی مداخلات بیگانگان به خصوص ترکها و انگلیسیها و آلمانیها در عربستان آگاهی کافی پیدا کرد.
وی همچنین از خاندان "ابن عبد الوهاب" اخبار سیره و جنگهای پیامبر و تاریخ اسلام و شرح مذاهب اسلامی را فراگرفت و در مدرسه جامعه بدویها و صحرانشینان تجربههای بسیار اندوخت و خلاصه آنکه فردی شایسته برای حکومت در صحرا و کارشناسی مطلع از فرهنگ و سنن عربی بار آمد.
یکی از اهالی قدیم جده
عبد الرحمن، پدر عبد العزیز بعد از ترک ریاض ابتدا به یکی از قبایل منطقه "عجمان" پناه برد، اما زندگی بین آن اعراب را برای خود و خانوادهاش ناامن و پرخطر دید، به همین دلیل به "الرَبْعُ الخالی" کوچ کرد و چند ماهی را بین قبیله بنی مُرَّه گذراند.
آن ماهها سختترین ایام زندگی عبد العزیز بود. بنی مُرَّه وحشیترین و خونخوارترین اعراب صحرا بودند و شرایط بسیار دشوار زندگی در بیابانهای سوزان و بادهای گرم و گرسنگی و تشنگی و خوردن سوسمار و خرمای خشک و شیر شتر برای امیر زادهای جوان چون او سخت و بلکه غیر قابل تحمل میکرد.
با این حال عبد العزیز همه این دشواریها و سختیها را ناگزیر بر خود هموار کرد و راه و رسم مبارزه با فقر و گرسنگی و تشنگی را فرا گرفت.
خانه عبد الرحمن در کویت کوچک و نامناسب بود، افراد خانواده او فقط دو اطاق خواب و یک اطاق نشیمن و یک اطاق برای انبار و پخت و پز داشتند، اما در همین سرای کوچک رجال سیاسی عرب و اروپایی رفت و آمد میکردند، به خصوص ترکها که میخواستند عبدالرحمن را به سوی خود جلب کنند.
شیخ کویت که از روی کشته دو برادر خود گذشته بود تا به امارت کویت برسد و رویای تسلط بر عربستان را در سر میپروراند، پیوسته حرکات و فعالیتهای عبد الرحمن را زیر نظر داشت.
در این بین روسها نیز تلاش کردند، از ضعف ایران و عثمانی استفاده کنند و بر راه دریایی هند مسلط شوند. آلمانیها با ترکان عثمانی متحد شده و درصدد بودند، راهآهن برلین را به کویت متصل کنند و سرانجام اینکه انگلیسیها که سابقه بیش از سه قرن حضور در خلیج فارس را داشتند و در بوشهر و سایر بنادر معتبر ایران نمایندگی سیاسی و بازرگانی دایر کرده بودند و دامنه نفوذشان از مشرق تا اقیانوس کبیر امتداد یافته بود، نقشههای دقیقی برای عربستان طراحی کرده و عبد الرحمن و عبد العزیز را زیر نظر داشتند.
از ساکنان مناطق شرقی عربستان سعودی
عبد العزیز همه این جریانات را میدید و مذاکراتی را که با پدرش میشد، میشنید و در ذهن خود نقشه کمک گرفتن از انگلیس برای استرداد ملک گذشتگان خود را در سر میپروراند.
قبل از او شیخ مبارک این راه را رفته بود و کشتیهای انگلیسی را برای حمایت خود به ساحل کویت کشیده بود. عبد الرحمن در ایام اقامت در کویت شانس خود را برای حمله به عشایر قحطانی و جنگ با آل رشید برای پس گرفتن ریاض از آنها امتحان کرده بود، اما این تجربه با ناکامی همراه شده بود. شیخ مبارک هم یک بار به ریاض حمله کرد، اما در برابر حریف به سختی شکست خورد (1318 هـ ق/1900مـ). سرنوشت اینگونه رقم زده بود که ریاض به دست عبد العزیز فتح شود و سلطنت سعودی بار دیگر در نجد تشکیل شود.
شهر ریاض - سال 1961
تصرف ریاض توسط عبد العزیز
عبد العزیز وقتی به سن بیست سالگی رسید، تصمیم گرفت خطر کند و به هر قیمت شده ریاض را از آل رشید باز پس گیرد. او که در این سن و سال چابک و زورمند و مغرور مینمود و به قدر کافی تجربه نظامی و سیاسی آموخته بود، دیگر تحمل زندگی محقر و جیرهخواری شیخ کویت را نداشت، از این رو توطئه تصرف ریاض را تدارک دید و این ایده را با پدر خود و شیخ مبارک، امیر کویت در میان نهاد.
در ابتدا هر دو با وی به مخالفت برخاستند، به خصوص شیخ مبارک که ضرب شست ابن رشید را چشیده بود، عبد العزیز را از این اقدام پر خطر برحذر داشت، اما عبد العزیز آنقدر اصرار ورزید تا هر دو را موافق خود ساخت.
شیخ کویت چند شتر و تعدادی سلاح و مقداری آرد و روغن و شکر و قهوه و خرما در اختیار عبد العزیز گذاشت و او همراه نوزده نفر از خویشان و دوستان، از جمله برادرش محمد و پسرعموهایش "عبد الله بن جَلاوی" و "عبد العزیز بن مساعد" به سمت ریاض به راه افتاد.
چند ماهی بین اعراب برای یافتن جنگجویان کارآمد به گشت و گذار پرداخت، اما فقط بیست جوان ماجراجو را یافت که اعلام کرده بودند، در این جنگ وی را همراهی خواهند کرد.
به ناچار این جمع چهل نفری راه ریاض را پیش گرفت تا در زمستان سال 1319هـ ق/1901 مـ پس از عبور از بین عشایر احساء و نجد شبانه خود را به منزلی نزدیک شهر ریاض رساندند.
شهر جده - سال 1938
عبد العزیز که تا آن ساعت توطئه خود را بر یارانش فاش نکرده بود، به ده نفر از آنها دستور داد که در آن منزل بمانند و از شتران و بُنه و خوارباری که داشتند، محافظت کنند و به آنها توصیه کرد، اگر تا بیست و چهار ساعت دیگر بازنگشت، آنها به کویت بازگردند و خود به همراه بیست و نه نفر دیگر شبانه با پای پیاده به سوی قلعه ریاض به راه افتاد که "المُصْمَک" نام داشت.
عبد العزیز و دار و دستهاش همه به شمشیر مسلح بودند، شماری هم مجهز به طپانچه بودند. حاکم ریاض از سوی ابن رشید، "عَجْلان" نام داشت، او شبها در قلعه میخوابید و صبح زود برای صرف صبحانه به خانه خود میرفت که دیوار به دیوار قلعه بود.
عبد العزیز و همراهانش با نقشهای ابتدا به خانهای در جنب خانه عجلان وارد شدند، بعد آهسته از دیوار بالا رفته و به خانه او رفتند. به دستور عبد العزیز دو همسر عجلان که در آن خانه خوابیده بودند، در اطاقی بازداشت شدند. یکی از همسران عجلان از وابستگان آل سعود بود، به همین منظور اطلاعات سودمندی در اختیار عبد العزیز گذاشت.
عبد العزیز و همراهان آن شب را تا صبح بیدار بودند و همین که سپیده دمید شمشیرها را حمایل کرده و پشت دروازه مَصْمَک موضع گرفتند. وقتی عجلان دروازه قلعه را گشود تا از آن خارج شود، با ابن سعود و همراهانش مواجه شد و اگرچه به سرعت بازگشت تا دروازه را ببندد، اما عبد العزیز به او مجال نداد و با همراهانش وارد قلعه شد. در دالان قلعه جنگ خونینی درگرفت که به پیروزی ابن سعود منتهی شد و طی آن عجلان به قتل رسید تا مصمک به تصرف عبد العزیز درآید.
در این نبرد کسی از دار و دسته عبد العزیز کشته نشد، اما گفته شده که هشتاد نفر از محافظان قلعه که با رشادت و به سختی در برابر راهزنان سعودی مقاومت کرده بودند، همه کشته شدند.
به این ترتیب شهر ریاض روز چهارشنبه چهارم شوال 1319 هـ ق برابر با دوازدهم ژانویه 1902 مـ به تصرف "عبد العزیز بن عبدالرحمن" درآمد.
بازار سبزی ریاض - سال 1961
نیم قرن سرکوب و کشتار
به موجب قانون صحرا، عبد العزیز نیم قرن به زور شمشیر تمام قدرتها و قبایل شبه جزیره عربستان را سرکوب کرد و برای تحکیم مبانی سلطنت خود از کشتار بیامان و جمعی مخالفان خود دریغ نکرد.
پس از سقوط مَصْمَک و قتل عجلان و یارانش تمام اموال و اسلحه و اسبان و شتران ابن رشید به دست ابن سعود افتاد و او در ریاض سلطنتی را بنیان نهاد که تاکنون نود سال از آن میگذرد.
در زیر فهرستوار به برخی از اقدامات عبد العزیز که موجب تقویت پایههای سلطنت سعودی بر عربستان شد، اشاره میکنیم:
ـ استقرار پایتخت سعودی در ریاض.
ـ شکست دادن ارتش عثمانی در منطقه "شِنانه" در سال 1904مـ.
ـ بیرون راندن ارتش عثمانی از نجد در سال 1906مـ.
ـ تبلیغ بیش از پیش مذهب وهابی.
- تشکیل گارد ملی سعودی که امروز محافظت از امنیت رژیم سعودی را برعهده دارند. این نیروها در زمان عبد العزیز "هِجَر" خوانده میشد.
ـ الحاق استانهای احساء، قطیف و هُفوف و سراسر منطقه شرقی عربستان به خاک عربستان سعودی پس از پس گرفتن آنها از ترکان عثمانی گرفت در سال 1331هـ ق/1913 مـ.
ـ منقرض کردن دولت آل رشید و الحاق مناطق شمالی عربستان به حکومت سعودی در سال 1339هـ ق/1921 مـ
ـ ملاقات با "سرپرسی کوکس"، کمیسر عالی انگلیس در عراق ملاقات و امضای معاهده همکاری با انگلستان و پایان دادن به مسئله تعیین مرزهای نجد و عراق. این نخستین پیمان رسمی بود که ابن سعود با دولت انگلستان در سال 1341هـ ق/1922 مـ بست.
ـ ابن سعود که مصمم به تسخیر حجاز شده بود، در سال 1342هـ ق/1923 مـ شورایی از علمای وهابی در ریاض تشکیل داد تا نظر خود را درباره حرمین شریفین و حکومت شریف حسین بیان کنند. این شورا به اتفاق آرا شریف حسین و دولت او را محکوم کردند و فتوا دادند که عبد العزیز شایستهترین فرد برای اداره امور حرمین است. این شورا آرایی که صادر کرد، مقدمه حمله ابن سعود به حجاز و تصرف آن استان بود.
ـ ابن سعود در سال 1343هـ ق/1924 مـ به حجاز لشکرکشی کرد و بعد از کشتارهای بیرحمانه در طائف و مدینه، ملک حسین، شریف مکه را شکست داد و شهرهای مقدس مکه و مدینه و سایر بلاد حجاز را تصرف کرد. بعد از این پیروزی بود که خود را پادشاه نجد و حجاز خواند و دولت انگلیس نخستین دولتی بود که این سمت او را به رسمیت شناخت.
ـ ابن سعود روز بیست و سوم جمادی الثانی 1344 هـ ق/هشتم ژانویه 1926مـ از اهالی مکه نحت عنوان "ملک (پادشاه) حجاز و سلطان نجد و ملحقات" بیعت گرفت.
عبد العزیز و فرزندانش
ـ در بیستم رمضان 1348هـ ق/1929 مـ بر عرشه یک کشتی انگلیسی با فیصل اول، پادشاه عراق ملاقات کرد و این دو دشمن دیرین بیشتر اختلافات خود را حل کردند.
ـ در هفدهم جمادی الاولی سال 1351هـ ق/ هجدهم دسامبر 1932 مـ به موجب فرمانی نام کشور خود را "المملکة العربیة السعودیة" گذاشت و در شانزدهم محرم 1353هـ ق/ 11 مه 1933مـ پسرش "سعود" را به عنوان ولیعهد خود معرفی کرد
ـ بعد از فتح حجاز به فکر رهبری جهان اسلام و وحدت عربی افتاد. همان خیالی که پیشتر در سر شریف حسین شکل گرفته بود.
ـ بعد از جنگهای سخت در سال 1353 هـ ق با "حسن ادریسی"، پادشاه تهامه و "امام یحیی" پادشاه یمن آشتی کرد و آن دو در عمل فرمانبر ابن سعود شدند.
ـ بزرگترین خوشبختی ابن سعود پیدا شدن نفت در منطقه شرقی بود که امتیاز استخراج آن را به کمپانی آمریکایی "استاندارد اویل" و سپس شرکت "آرامکو" واگذار کرد.
- از سال 1358هـ ق/1939مـ جریان نفت سعودی به کشورهای غربی آغاز شد و درآمد آن تماما به جیب آل سعود سرازیر شد.
ـ در دوم ربیع الاول 1364/ 15 فوریه 1945 مـ در فَیّوم مصر با "روزولت"، رئیس جمهوری وقت آمریکا ملاقات و مذاکره کرد. در همین سفر بود که با فاروق، پادشاه مصر و "شُکری قوّتی"، رئیس جمهوری وقت سوریه و نیز "وینستون چرچیل"، نخستوزیر و "آنتونی ایدن"، وزیر خارجه وقت انگلستان دیدار و گفتوگو کرد.
ـ قدرت و ثروت ابن سعود و موقعیت ممتاز عربستان سعودی همه دست به دست هم دادند تا عبد العزیز قدرت خود را در میان شیوخ خلیج فارس گسترش دهد.
ـ علی رغم دشمنی کهن خاندان سعودی با اعقاب محمد علی پاشا روابط سیاسی و فرهنگی نزدیک با ملک فاروق، پادشاه مصر برقرار کرد.
ـ وفاداری خود را به غرب در تمام عمر خود حفظ کرد و اعقاب او نیز از این سیاست عبد العزیز تبعیت کرده و میکنند.
ـ ابن سعود و چهار فرزندش که یکی بعد از دیگری به سلطنت رسیدهاند، از برقراری هرگونه رابطه با روسیه شوروی و اجازه تشکیل حزب و جمعیت سیاسی خودداری کردهاند. شاید یکی از عواملی که مانع پیشرفت افکار کمونیستی در عربستان شد، همین امر باشد.
ملک عبد العزیز و همراهانش
"عبد العزیز ابن سعود" در تاریخ نهم نوامبر 1953مـ/1373 هـ ق در طائف در سن هشتاد سالگی درگذشت. جنازهاش را به حکم وصیتش به ریاض برده در گورستان عمومی دفن کردند.
روش زندگی ابن سعود تا پایان عمر بدوی و عربی و طبق سنن حنبلی وهابی بود. او را به قساوت و سنگدلی میشناختند، گرچه به ظاهر مهربان مینمود، اما در عمل مستبد و خشن و بیگذشت بود و مأمورانش طیفی از رعب و وحشت را در همهجا پراکنده بودند.
در سیاست خارجی متکی به غرب بود و در سیاست داخلی از پشتیبانی علمای وهابی و احساسات اسلامی مردم و رسوم عشایری استفاده میکرد. بر عملکرد رادیو و مطبوعات و سایر رسانههای گروهی شخصا و به طور روزانه نظارت میکرد، روشی که تا امروز در عربستان ادامه دارد.
با نوشتن قانون و تأسیس وزارت دادگستری و تشکیل پارلمان و محاکم عرفی مخالف بود و به جز فقه حنبلی هیچ قانونی نزد او ارزش نداشت. قبایل صحراگرد را به وسیله رؤسای آنها در اختیار داشت و اداره میکرد.
ابن سعود تا مدتی با بودجهنویسی مخالف بود و میگفت همه درآمدهای کشور ملک من است و کسی حق ندارد تصرفات مرا در این اموال محدود سازد. هیئت دولت در عهد ابن سعود و پسرانش ابزاری جهت اجرای احکام آل سعود هستند و از برادران و خویشاوندان ملک یا وابستگان ایشان انتخاب میشوند.
ملک عبد العزیز، بنیانگذار عربستان سعودی
عبدالعزیز افسران و افراد ارتش و گارد ملی را از عناصر مطمئن و معتقد به مذهب حنبلی وهابی انتخاب میکرد. هیچ غیر سعودی اعم از عرب و عجم در اراضی مکه و مدینه حق مالکیت ندارد و به هیچ غیرمسلمانی اجازه سکونت در عربستان داده نمیشود و هیچ معبدی جز مسجد در کشور سعودی نیست.
شیعیان عربستان که در مناطق احساء و قطیف و دمام و ظهران و خُبَر و چند هزار نفر هم به نام "نخاوله" در مدینه سکونت دارند، در اقلیت و به شدت تحت فشار حکومت سعودی هستند.
از عهد عبد العزیز ابن سعود تاکنون تبلیغات وهابی در اطراف خلیج فارس و دریای عمان و در هندوستان (هند و پاکستان و بنگلادش) و مالزی و اندونزی و سریلانکا و مالدیو... و سایر مناطق سنینشین شرق به شدت ادامه دارد و سعودیها از آن نتایج سیاسی مهمی به سود خود بهرهبرداری میکنند. اما سیاستهای ناسیونالیستی عربی اثری در ابن سعود نداشت و مذهب و موقع خود را بالاتر از این جهتگیریها میشمرد.
تداوم قدرت سعودی مرهون رسوم عربی صحرایی و پیوستگیهای عشیرهای و وفاداری و خویشاوندیهای نسبی و سببی است. عبد العزیز و سایر افراد خاندانش از طوایف نیرومند عرب زن میگیرند و از این راه طرفدار و همعقیده بسیار پیدا میکنند. برخی میگویند که ابن سعود هنگام مرگ 112 پسر و تعداد بیشماری دختر از زنان پر تعداد خود داشت.
همه اعقاب عبدالرحمن بن فیصل، پدر عبد العزیز که تعدادشان به قرار معلوم به چهار هزار نفر میرسد، از خزانه دولت مستمری دریافت میکنند.
اگه خوب بود نظر بده
منبع : مشرق نیوز
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط:
برچسبها: عربستانبه قدرت رسيدنبه قدرت رسيدن آل سعود در عربستانرامين جوانمردآل سعود